۲۷ خرداد ۱۳۹۹

من مینا را کشتم

رضا باباخانلو، نویسنده داستان «من مینا را کشتم» همان ابتدا به نوعی تکلیف خود را با خواننده روشن می کند: «تقدیم به داریوش مهرجویی که هامون را خلق کرد. به خسرو شکیبایی که هامون را نقش کرد و به کسانی که بخش هایی از من مینا را کشتم را خود زندگی کردند...» باباخانلو همان ابتدا آدرس می دهد به نسلی از علاقه مندان سینما و ادبیات تعلق دارد که مهر هامو ن بازها بر روح و جان شان خوش می نشیند. داستان کتاب من مینا را کشتم بین دو زمان در رفت وآمد است. زمان حال که همه چیز به هم ریخته و شروعش با رخ دادن یک قتل آغاز می شود و زمان گذشته که پیشینه شخصیت ها و روابط آنها را توضیح می دهد؛ پیشینه ای که از زمان دانشجویی و با اولین کلاس درس دانشگاه آغاز می شود. درنهایت این دو زمان به هم می رسند و پرده از معماهای داستان برمی دارد. محور داستان براساس تحقیق های دانشجویی پیش می رود که این تحقیق ها پای تراژدی کشتن از فرط عشق و فیلم هامون را به داستان باز می کند. شخصیت های کتاب من مینا را کشتم عشق را در کنار تنفر تجربه می کنند و این حس دوگانه شما را تا پایان داستان می برد. 
روزنامه‌ی اعتماد

نظرات

نظر خود را بنویسید: