جانان، جیران، بهار و دیگران
«تمام گمشدههای دنیا» سومین رمان لیلی بخشی پس از رمانهای «همه ما مثل هم هستیم» و «که هنوز من نبودم» است. این کتاب ٢۶٩ صفحهای را نشر «آوند دانش» اسفند ماه ٩٨ با شمارگان ۵٠٠ نسخه به چاپ رسانده است. «تمام گمشدههای دنیا» داستان زندگی ۶ زن است که هر یک با مشکلاتی دستوپنجه نرم میکنند و مهمتر اینکه همه آنها گمشدههایی در زندگیهایشان دارند. علاوه بر پختگی قلم نویسنده در این کتاب نسبت به آثار پیشین او، آنچه بهزعم من تفاوت مهمی به داستان او بخشیده است، ساختار آن است. به نظر میرسد لیلی بخشی در «تمام گمشدههای دنیا» با ساختاری از پیش تعیین شده عناصر داستانش را چیده است. تعدد شخصیتهای داستان و انتخاب راویهایی که هر یک از منظر خود قطعهای گمشده از پازل روایی داستان را تکمیل میکنند، شیوه هوشمندانهای است که علاوهبر حفظ ریتم مناسب به لحاظ فرمیک نیز نوعی نظم خوشایند به داستان بخشیده است. نویسنده در «تمام گمشدههای دنیا» در تقسیم رویدادها و روایتپردازی از سوی هر یک از راویان به شکل منصفانهای عملمیکند. به بیانی دیگر نویسنده سهم هیچ یک از شخصیتها را کمتر یا بیشتر از دیگری نکرده است و به هر یک از آنها این فرصت را میدهد تا داستان خود را روایت و بخشی از فرم پازلگونه داستان را تکمیلکنند.
از اصلیترین سختیهایی که در این شیوه روایی به نویسنده تحمیل میشود، ایجاد تفاوت در لحنهاست. وقتی تعداد راویها به دو یا بیشتر میرسد، نویسنده موظف است لحن این راویان را از یکدیگر متمایز کند تا خواننده با خواندن فصل مربوط به هر راوی بتواند او را از راوی دیگر متمایز کند. این مسأله البته در کتاب «تمام گمشدههای دنیا» به آن شکل پررنگ و حساس نمیشود، چراکه نویسنده از راویهای سوم شخص مفرد (دانای کل) و زمان «حال» برای روایت قصهها استفاده کرده است و در این شیوه از روایت به دلیل آنکه نوشتهها واگویههای شخصی نیستند و راوی دانای کل وظیفه شرح روایت را برعهده دارد، مسأله تفاوت لحنها و خطای احتمالی که میتواند متوجه آن شود، از بین میرود. ضمن آنکه به دلیل اینکه همزمانی استفاده از این زمان با راوی دانای کل چندان مصطلح نیست، کتاب به فیلمنامه نیز شباهتهایی پیدا کرده و واجد نوعی قابلیت دراماتیک شده است که میتواند برای خواننده خوشایند و جذاب باشد. همه راویان «تمام گمشدههای دنیا» زن هستند و همین انتخاب، بافت همگنی را به اثر بخشیده است. انتخاب راوی مرد شاید میتوانست باعث ایجاد تفاوت، تغییر لحن یا جذابیت بیشتر داستان شود، مثلا این امکان وجود داشت که بخشهایی از داستان را از زاویه نگاه جمشید هم ببینیم، اما در آن صورت بافت همگن و یکدست داستان ممکن بود بههمبریزد و از طرفی انتخاب راوی مرد سختیهای تازهای را نیز سر راه نویسنده قرار میدهد.
بنابراین به نظر میرسد این انتخاب در شرایط فعلی جواب داده و کتاب به نوعی تناسب و یکدستی متقاعدکننده رسیده است. زنان کتاب جدید لیلی بخشی در مقاطع سنی مختلفی قرار دارند؛ از نوجوان تا میانسال و نویسنده به خوبی هر یک از این برهههای سنی را با فرازونشیبها، ویژگیها و دغدغههایشان ترسیم کرده است. داستان ایده اولیه خوب و جسورانهای دارد که با پرداخت متناسب میتواند مخاطب را با خود همراه کند. «تمام گمشدههای دنیا» در سبک رئالیستی به رشته تحریر درآمده است و نویسنده تلاشمیکند عناصر داستانش از محدوده سبکی خود خارجنشوند. اتفاقها در داستان درست و بجا رخ میدهند و گرههای روایی هوشمندانه و بهتدریج باز میشوند. شاید تنها اتفاق قابل پیشبینی داستان پیدا شدن خانواده مانترا در آن روستای بیآب و علف و خالی از سکنه باشد. گرچه چنین رویدادهایی ممکناست در واقعیت نیز رخ بدهد، اما در داستان شاید بهرهگیری از چنین اتفاق غیرمنتظرهای کمی دور از ذهن باشد و تمهیدی ریسکپذیر به شمار آید، چراکه میدانیم «اتفاق» اساسا عنصری مخاطرهآمیز برای داستان بهحساب میآید. البته نویسنده با هوشمندی داستان را از این مرحله عبور میدهد. درواقع انتخاب بهار، تصمیمی خلاف تصور خواننده است. خواننده با پیشزمینه ذهنی خود از این کاراکتر در انتظار است تا بهار رازش را با امیر یا شاید جانان مطرحکند و دخترک را به خانواده اصلیاش بازگردانند، اما این اتفاق نمیافتد و مسأله به شکل رازی سر به مهر برای بهار بهجامیماند. لیلی بخشی داستانش را در قالب الگوی روایی مبتنی بر ساختار روایتهای متقاطع بین بخشهای منفکنشده به خوبی جلومیبرد و در طرح شخصیتها و پردازش آنها عملکرد نسبتا خوبی دارد. شخصیتها ملموس و باورپذیرند و روابط میان آنها به خوبی شکل گرفته است و جلو میرود.
روزنامهی شهروند
نظر خود را بنویسید: