۱۷ تیر ۱۳۹۹
هدف ما کسب اعتماد خواننده است
در طول سالیان، مجموعههای ادبی با اهداف متفاوتی همچون مهیاکردن فرصتی برای انتشار آثار نویسندگان تازهکار یا انتشار مجموعهای با موضوعی واحد (مثلا موضوع جنگ) و حتی تجدید چاپ آثار کلاسیک در کنار هم، به عنوان راهکاری از سوی ناشران برای رونقدادن به بازارشان انتخاب شده است. انتشار مجموعهای از داستانهای نویسندگان مختلف ایرانی میتواند بازتابی از روح زمانه باشد و همچون آینهای که تصویری صاف یا معوج از جامعه را مینماید مورد مداقه قرارگیرد. از همین رو، چهبسا بتوان گفت مطالعه مجموعههای ادبی یکی از گزینههای موجود برای ارزیابی وضعیت ادبیات امروز ایران است. انتشارات آوند دانش که بهعنوان ناشر مجموعه کتابهای «دامیز» در ایران شناخته میشود، مدتی است که انتشار مجموعه «نقطهسرخط» را آغاز کرده که به آثار داستانی نویسندگان ایرانی و خارجی تعلق دارد. رضا باباخانلو، سردبیر این مجموعه، متولد سال ۱۳۵۸ و تحصیلکرده رشته مهندسی صنایع است و پیشتر کتاب «۱۳ خاطره شیرین از سربازی» از او منتشر شده است. با او درباره این مجموعه گفتوگو کردهایم که در ادامه آمده است.
تاکنون مجموعههای ادبی متنوعی در ادبیات ما توسط ناشران مختلف منتشر شدهاست. مجموعههای ادبی چه ویژگیای دارند که شما را ترغیب کرد مجموعه «نقطهسرخط» را آغاز کنید؟
ادبیات در واقع ریشه و شاکله یک فرهنگ را تشکیل میدهد. اگر شما به رمانهایی که در سالهای مختلف توسط نویسندگان نگاشتهشده، خصوصاً رمانهای اجتماعی، نگاه کنید، میبینید از فرهنگ و حتی بالاتر از آن، از پوست و خون آن ملت برخاستهاست. برای مثال، موضوع جنگ برای نویسندگان دهههای ۴۰و۵۰ و تاحدودی اوایل۶۰ ایرانی، نهادینه شده است. منظور بنده داستانهای جنگ نیست، اما موضوع جنگ ناخواسته در بیشتر آثارشان بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم بازتاب دارد. پس در اینکه ادبیات جایگاه رفیعی دارد، شکی نیست. اما مجموعه یا بهتر عنوان کنم، برندی که ثابت، استوار و مانا این کار را ادامه دهد، بسیار کم دیده میشود. درست است که ناشران زیادی این کار را انجامدادهاند، اما یا بهصورت پراکنده بوده، که نام آن مجموعه نیست، یا کیفیت مناسبی نداشته و یا درنهایت با داشتن تمام فاکتورهای فوق، دوام زیادی نداشته و کم نیستند تعداد مجموعههایی که بسیار خوب و پرتوان شروع کردند و متأسفانه ادامه فعالیت ندادند. مجموعه نقطهسرخط قصد دارد تمام موارد بالا را در کنار مانا بودن با هم تجربه کند.
مجموعه نقطه سرخط کدام جای خای را در ادبیات ما پرمیکند؟
هدف ما ارائه کتابهایی است که مخاطب بعد از خواندن آن حس خوبی داشته باشد. این حس در ابتدا با ظاهر و طراحی کتاب شروع و در ادامه به محتوا ختم میشود. هدف نهایی این است که مخاطبین نقطهسرخط به آن اطمینان کنند و فارغ از اینکه داستان تألیف است یا ترجمه، نویسنده یا مترجم معروفی دارد یا خیر، به آن اعتماد کنند.
ملاک انتخاب اثر برای این مجموعه چیست؟
خوب بودن آن. قطعاً همکاری با نویسندگان مطرح و بنام در اولویت کار ما قرار دارد، اما هستند داستانهایی که توسط نویسندگان نوقلم و جوان نگاشته شدهاند و از کیفیت بسیار بالایی برخوردارهستند. این داستانها هم برای ما اهمیت بسیاری دارند. در نتیجه تمام نویسندگان و مترجمین این شانس را دارند که آثار خودشان را درصورت داشتن کیفیت مناسب برای بررسی ارسال کنند.
شما بهعنوان سردبیر مجموعه و رامبدخانلری بهعنوان دبیر ادبی چقدر درباره آثار سایر نویسندگان این مجموعه نظرمیدهید و آیا پیشآمده که مسیر داستان نویسندهای در تبادلنظر با شما تغییر کند؟
تلاش ما این است که این اتفاق نیفتد. اگر منظور شما اصلاح داستان از نظر ویرایشی و در راستای روان و درستتر شدن متن است، بله این کار صورت میگیرد. اما در روند داستان تا جایی که خود نویسندگان نخواهند، تغییری ایجاد نمیکنیم. اینکه گفتم خودشان نخواهند به این منظور بود که رامبد خانلری قبل از اینکه دبیر ادبی مجموعه ما باشد، مدرس داستاننویسی بوده و هست. اکثر آثار و نویسندگان از طرف ایشان معرفی میشوند.
اگر در راستای تبادلنظر از ایشان برای راهنمایی سؤال کنند، قطعاً این امر صورت میپذیرد. اما در مقام سردبیر و دبیر ادبی، قصد نداریم مسیر داستان نویسندگان را تغییر دهیم. اگر به دلایلی که در شورای تصمیمگیری خودمان تعیین میشود داستان مغایر با خط قرمز انتشارات و وزارت فرهنگ و ارشاد باشد، داستان رد میشود، اما تغییر نمیکند.
چرا در این مجموعه هم داستان دارید و هم ناداستان مثل «هنر چاق بودن»؟ بهتر نبود که این دو ژانر ادبی از هم جدا شوند؟
شک نداشته باشید که جدا کردن ژانرها کار بهتری است، اما برای انجام ندادن این کار دلایل زیادی داشتیم که ۲دلیل مهمتر را میگویم؛ اول اینکه امروزه ناداستانها مخاطبان زیادی دارند. خصوصاً در بخش ترجمه آنقدر تعداد این ناداستانها زیادشده و همچنین آنقدر مرزشان با داستانها ناپیدا شده، که تفکیکشان از هم سخت است؛ مثلاً در مورد هنر چاق بودن که گفتید، درست است که این کتاب یک زندگینامهنگاری و بیان یک تجربه در زندگی رامبد خانلری است، اما آنچه آن را جذابتر میکند، قلم نویسنده است که این تجربیات را در قالب داستانی شیوا بیان میکند و این برای مخاطب جذاب است.
دلیل دوم اینکه چیزی که مجموعه را درخشان میکند و مخاطب آن را میبیند، برند شدن آن است. برای ساخت برند نیاز به صرف هزینه و وقت است. شاید میشد این مجموعه را حداقل در۳ یا ۴ژانر تقسیم کرد؛ اما این بهمعنای صرف هزینه و وقت در ۴بخش بود. پس ما یک برند را انتخاب کردیم و تمام تلاش خود را برای مطرح شدن آن انجام میدهیم.
در این مجموعه، هم نویسندگان شناختهشده و هم افراد تازهکاری مثل فقیه و اشرفی که هر دو متولد سال ۱۳۷۲هستند حضور دارند. نقطهسرخط محلی برای انتشار آثار چهرههای شناختهشده است یا تازهکاران؟
نقطهسرخط محلی است برای خواندن داستان خوب. سیاست ما نه معرفی تازهکاران است و نه صرفاً کار با نویسندگان مطرح. اتفاقاً بودن ایندو در کنار هم میتواند اتفاقهای خوب را رقم بزند. تازهکاران نام خود را کنار نام بزرگان این حرفه قرار میدهند و بزرگان هم دستخالی از این محفل نمیروند. اتفاقاً تازهکاران بهواسطه سن کمتر و طبیعتاً فعالیت بیشتر در فضاهای اجتماعی، مخاطبان زیادی دارند. همچنین انرژی بیشتری برای معرفی آثار خود دارند. پس این امر باعث میشود نام آن بزرگان و خود مجموعه هم بیشتر دیده شود. در نهایت اینطور خلاصه میکنم که سیاست ما فقط انتشار داستانهای خوب و قراردادن تازهکاران و چهرههای شناختهشده در کنار هم با فیلتر ارائه محتوای خوب است.
شما خودتان در این مجموعه رمان «من مینا را کشتم» را دارید که آن را به داریوش مهرجویی و مرحوم خسرو شکیبایی بهعنوان خالقان فیلم «هامون» تقدیم کردهاید. درباره رمانتان و ارتباطش با هامون بگویید.
فیلم هامون صرفاً یک فیلم نبود؛ یک اتفاق بود. اعتقاد دارم تمام هنرمندان یک اثر در آثار خودشان دارند که شاید حتی خودشان هم نتوانند آن را تکرار کنند. با احترامی که برای تمام آثار داریوش مهرجویی قائل هستم، فکر میکنم هامون نقطهعطف آثار او است. و لازم به توضیح نیست که مرحوم خسرو شکیبایی، بعد از ایفای درخشان نقش هامون، دیگر در شخصیت هامون تا آخر عمر باقیماند.
اما در مورد ارتباط رمان من مینا را کشتم با هامون باید بگویم نقطه تلاقی این کتاب و فیلم هامون، داستان عاشقکشی و امتحان الهی حضرتابراهیم است که اسماعیلش را به قربانگاه میبرد. از نظر یونانیان، ایمان جنون الهی است. جنون در مرحلهای بالاتر از عشق قرار دارد.
این جنون از فرط عشق، محور داستان است. البته هرچند دیدن فیلم هامون به بهتر درک کردن فضای قصه کمک میکند اما برای خواندن من مینا را کشتم الزاماً نباید فیلم هامون را دیدهباشید. اتفاقاً فضای داستان یک فضای امروزی است که بین چند جوان دانشجو رخ میدهد و اتفاقات تلخ و شیرینی را برایشان رقممیزند. این رمان، عشق، کینه، روابطاجتماعی، مشکلات جوانان، ترسیم جوانان امروزی، فضای دانشجویی و حتی قتل را در کنار هم دارد.
سایر کتابهای این مجموعه چه حالوهوایی دارند و در چه ژانر و سبکی هستند؟
خوشحالم با افتخار این مسئله را بگویم که باوجود داشتن حدود ۱۰الی ۱۵داستان که تا امروز و در مدت حدود ۶ماه گذشته چاپشده، بیشتر موضوعات را داریم. همانطور که خودتان اشاره کردید، ناداستان، مشکلات زنان، مسائل اجتماعی، پلیسی، جنایی، ادبیات قجری و... موضوعات دیگری هستند که این مجموعه را از نظر حالوهوا، بهاری کرده است.
بازخوردها چطور بوده و از کدام کتابهای این مجموعه استقبال بهتری شده است؟
ما برنامههای زیادی برای مجموعه نقطهسرخط داشتیم. عمدهترین برنامه ما برگزاری رونمایی بود. نخستین رونمایی ما برای ۴کتاب اول مجموعه بسیار باشکوه و با استقبال بینظیری انجام شد. در رونمایی دوم، بهعلت شروع بحث بیماری کرونا، تعداد شرکتکنندگان کم شد و متأسفانه رونمایی سوم به بعد تا همین الان بهدلیل همین ویروس کنسل شد. اما اطلاعرسانیهای مجازی و حتی برگزاری جشن امضاهای مجازی را جایگزین کردیم و امروز مفتخرم این مطلب را بگویم که در این شرایط بحران، بهطور متوسط حدود ۸۰درصد از آنچه در چاپ اول تولید کردیم را فروختیم.
رمان «سنگ لحد» و من مینا را کشتم نخستین کتابهایی بودند که به چاپ دوم رسیدند و در مرحله بعد هنر چاق بودن که تقریباً ۲چاپش پیش از انتشار پیشفروش شد.
۲اثر ترجمه هم در این مجموعه وجود دارد. ملاک شما برای انتخاب آثار خارجی کدام است؟
تعداد آثار ترجمه شده کم نیست. تا الان ۲اثر چاپ شده، اما بهزودی تعداد زیادی که همه آماده شده و مجوز اخذ کردهاند روانه بازار خواهند شد. قبلتر تا حدودی رویکرد ژانر جنایی را داشتیم، اما الان تمام کارهایی که ارسال میشوند و کیفیت خوبی از لحاظ محتوا و ترجمه دارند، در صف تولید قرارمیگیرند. تعدادی را هم خودمان در شورای انتخاب بررسی میکنیم و به مترجمین تحویل میدهیم؛ مثلاً خبر خوب اینکه بهزودی ترجمهای خوب از کتاب «فرانکشتاین»، رمان جذاب «از خاکستر به خاک» و همچنین رمانی خوشمزه بهنام «گورمه رپسودی» بهقلم موریل باربری نویسنده رمان جذاب «ظرافت جوجهتیغی» روانه بازار میشوند.
فکر میکنید از این مجموعه در سالهای بعد بهعنوان مجموعهای موفق نام بردهشود؟
اگر این فکر را نکنم، همین الان کار را کنار میگذارم. نمیدانم چقدر این هدف محقق میشود، اما نقطهسرخط برای ما بیشتر از یک مجموعه ادبی، یک اتفاق ادبی است. امیدوارم به این مهم دستیابیم و در آیندهای نزدیک، بیشتر درمورد نقطهسرخط بشنویم. حساسیتهای بیش از اندازه سرویراستار مجموعه سرکارخانم غزاله شکرابی که گاه فراتر از حساسیتهای خود بنده هم میشود، این اطمینان را به من میدهد که در راه درستی قدمبرمیداریم.
چه کتابهای دیگری در ادامه کارتان منتشر خواهدشد؟
به عناوین ترجمه که اشاره کردم، تعدادی رمان و داستان کوتاه خوب هم بهقلم نویسندگان مطرح و چهره، همچنین نویسندگان نوقلم، دردست چاپ داریم. ترجیح میدهم نام نویسندگان، خصوصاً نویسندگان چهرهمان، برای جذابیت ماجرا فعلاً گفته نشود.
طراحی جلد کتابهای این مجموعه، مخصوصا در قسمت عنوان کتاب، سختخوان نیست و در نخستین مواجهه خواننده را در تشخیص عنوان کتاب به دردسر نمیاندازد؟
هدف بنده از این سبک طراحی با پرسیدن این سؤال شما مرتفع شد. خاطره کوتاهی را در اینخصوص برایتان میگویم. بنده در حالحاضر بهعنوان مدیر تأمین محتوای انتشارات آونددانش مشغول فعالیت هستم. اما خودم هم نشری دارم بهنام سیزده. زمانی که این اسم را انتخاب کردم، انتخاب عدد بهعنوان نام نشر ممنوع بود، اما من اصرار بر انتخاب این نام داشتم و اگر نمیشد، از تأسیس نشر منصرف میشدم.
در آن زمان وزیر محترم ارشاد، جناب آقای صالحی، رئیس خانهکتاب بود. در نهایت بعد از پیگیریهای متعدد، گفتند اگر ایشان تأیید کنند، نام تصویب میشود و من وقت ملاقات گرفتم. در انتها ایشان پرسید: «فرض کن من قبول کنم، حالا چرا سیزده؟!» پاسخ دادم: «قطعاً جناب دکتر شما هیچوقت فراموش نخواهید کرد که شخصی، خودش اصرار دارد نام نشرش را عدد سیزده که تا حدودی در فرهنگ ما نحس است، بگذارد. همین که شما سؤال کردید و کنجکاو شدید، برای من کافی است». خندید و گفت اعلامنظر میکند و خوشبختانه موافقت کرد. شاید امروز هم من را یادشان نیاید، اما بهخاطر داشته باشند نشری بهنام سیزده وجود دارد.
در مورد طراحی این جلدها ما جلسههای متعددی با گرافیست مجموعه جناب آقای پدرام حربی داشتیم که بهجرأت میتوانم بگویم از مطرحترین و باذوقترین گرافیستهای ایران هستند و به تصمیم و آثارشان اعتقاد دارم. خواندهشدن سخت نامها، یکی از مسیرهایی است که ما برای برندسازی مجموعه نقطهسرخط پیشروی خودمان و مخاطبان قراردادیم؛ همان کتابهایی که اسمشان سخت خوانده میشود... .
انتشارات آونددانش چه برنامههای دیگری برای انتشار کتاب دارد؟
مجموعه نقطهسرخط و ادبیات داستانی در آونددانش نوپاست اما این نشر قدمتی بالغ بر ۲۰سال دارد. تعداد زیادی کتاب در زمینه سینما، تئاتر و ادبیات دارد، از سال ۹۱بهصورت جدی و تحت لیسانس، کتابهای مجموعه دامیز را ترجمه می کند که تاکنون بیش از صد عنوان شده و مجموعهای جدید در خصوص فلاسفه مطرح جهان هم در دست اقدام دارد.
همشهری
تاکنون مجموعههای ادبی متنوعی در ادبیات ما توسط ناشران مختلف منتشر شدهاست. مجموعههای ادبی چه ویژگیای دارند که شما را ترغیب کرد مجموعه «نقطهسرخط» را آغاز کنید؟
ادبیات در واقع ریشه و شاکله یک فرهنگ را تشکیل میدهد. اگر شما به رمانهایی که در سالهای مختلف توسط نویسندگان نگاشتهشده، خصوصاً رمانهای اجتماعی، نگاه کنید، میبینید از فرهنگ و حتی بالاتر از آن، از پوست و خون آن ملت برخاستهاست. برای مثال، موضوع جنگ برای نویسندگان دهههای ۴۰و۵۰ و تاحدودی اوایل۶۰ ایرانی، نهادینه شده است. منظور بنده داستانهای جنگ نیست، اما موضوع جنگ ناخواسته در بیشتر آثارشان بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم بازتاب دارد. پس در اینکه ادبیات جایگاه رفیعی دارد، شکی نیست. اما مجموعه یا بهتر عنوان کنم، برندی که ثابت، استوار و مانا این کار را ادامه دهد، بسیار کم دیده میشود. درست است که ناشران زیادی این کار را انجامدادهاند، اما یا بهصورت پراکنده بوده، که نام آن مجموعه نیست، یا کیفیت مناسبی نداشته و یا درنهایت با داشتن تمام فاکتورهای فوق، دوام زیادی نداشته و کم نیستند تعداد مجموعههایی که بسیار خوب و پرتوان شروع کردند و متأسفانه ادامه فعالیت ندادند. مجموعه نقطهسرخط قصد دارد تمام موارد بالا را در کنار مانا بودن با هم تجربه کند.
مجموعه نقطه سرخط کدام جای خای را در ادبیات ما پرمیکند؟
هدف ما ارائه کتابهایی است که مخاطب بعد از خواندن آن حس خوبی داشته باشد. این حس در ابتدا با ظاهر و طراحی کتاب شروع و در ادامه به محتوا ختم میشود. هدف نهایی این است که مخاطبین نقطهسرخط به آن اطمینان کنند و فارغ از اینکه داستان تألیف است یا ترجمه، نویسنده یا مترجم معروفی دارد یا خیر، به آن اعتماد کنند.
ملاک انتخاب اثر برای این مجموعه چیست؟
خوب بودن آن. قطعاً همکاری با نویسندگان مطرح و بنام در اولویت کار ما قرار دارد، اما هستند داستانهایی که توسط نویسندگان نوقلم و جوان نگاشته شدهاند و از کیفیت بسیار بالایی برخوردارهستند. این داستانها هم برای ما اهمیت بسیاری دارند. در نتیجه تمام نویسندگان و مترجمین این شانس را دارند که آثار خودشان را درصورت داشتن کیفیت مناسب برای بررسی ارسال کنند.
شما بهعنوان سردبیر مجموعه و رامبدخانلری بهعنوان دبیر ادبی چقدر درباره آثار سایر نویسندگان این مجموعه نظرمیدهید و آیا پیشآمده که مسیر داستان نویسندهای در تبادلنظر با شما تغییر کند؟
تلاش ما این است که این اتفاق نیفتد. اگر منظور شما اصلاح داستان از نظر ویرایشی و در راستای روان و درستتر شدن متن است، بله این کار صورت میگیرد. اما در روند داستان تا جایی که خود نویسندگان نخواهند، تغییری ایجاد نمیکنیم. اینکه گفتم خودشان نخواهند به این منظور بود که رامبد خانلری قبل از اینکه دبیر ادبی مجموعه ما باشد، مدرس داستاننویسی بوده و هست. اکثر آثار و نویسندگان از طرف ایشان معرفی میشوند.
اگر در راستای تبادلنظر از ایشان برای راهنمایی سؤال کنند، قطعاً این امر صورت میپذیرد. اما در مقام سردبیر و دبیر ادبی، قصد نداریم مسیر داستان نویسندگان را تغییر دهیم. اگر به دلایلی که در شورای تصمیمگیری خودمان تعیین میشود داستان مغایر با خط قرمز انتشارات و وزارت فرهنگ و ارشاد باشد، داستان رد میشود، اما تغییر نمیکند.
چرا در این مجموعه هم داستان دارید و هم ناداستان مثل «هنر چاق بودن»؟ بهتر نبود که این دو ژانر ادبی از هم جدا شوند؟
شک نداشته باشید که جدا کردن ژانرها کار بهتری است، اما برای انجام ندادن این کار دلایل زیادی داشتیم که ۲دلیل مهمتر را میگویم؛ اول اینکه امروزه ناداستانها مخاطبان زیادی دارند. خصوصاً در بخش ترجمه آنقدر تعداد این ناداستانها زیادشده و همچنین آنقدر مرزشان با داستانها ناپیدا شده، که تفکیکشان از هم سخت است؛ مثلاً در مورد هنر چاق بودن که گفتید، درست است که این کتاب یک زندگینامهنگاری و بیان یک تجربه در زندگی رامبد خانلری است، اما آنچه آن را جذابتر میکند، قلم نویسنده است که این تجربیات را در قالب داستانی شیوا بیان میکند و این برای مخاطب جذاب است.
دلیل دوم اینکه چیزی که مجموعه را درخشان میکند و مخاطب آن را میبیند، برند شدن آن است. برای ساخت برند نیاز به صرف هزینه و وقت است. شاید میشد این مجموعه را حداقل در۳ یا ۴ژانر تقسیم کرد؛ اما این بهمعنای صرف هزینه و وقت در ۴بخش بود. پس ما یک برند را انتخاب کردیم و تمام تلاش خود را برای مطرح شدن آن انجام میدهیم.
در این مجموعه، هم نویسندگان شناختهشده و هم افراد تازهکاری مثل فقیه و اشرفی که هر دو متولد سال ۱۳۷۲هستند حضور دارند. نقطهسرخط محلی برای انتشار آثار چهرههای شناختهشده است یا تازهکاران؟
نقطهسرخط محلی است برای خواندن داستان خوب. سیاست ما نه معرفی تازهکاران است و نه صرفاً کار با نویسندگان مطرح. اتفاقاً بودن ایندو در کنار هم میتواند اتفاقهای خوب را رقم بزند. تازهکاران نام خود را کنار نام بزرگان این حرفه قرار میدهند و بزرگان هم دستخالی از این محفل نمیروند. اتفاقاً تازهکاران بهواسطه سن کمتر و طبیعتاً فعالیت بیشتر در فضاهای اجتماعی، مخاطبان زیادی دارند. همچنین انرژی بیشتری برای معرفی آثار خود دارند. پس این امر باعث میشود نام آن بزرگان و خود مجموعه هم بیشتر دیده شود. در نهایت اینطور خلاصه میکنم که سیاست ما فقط انتشار داستانهای خوب و قراردادن تازهکاران و چهرههای شناختهشده در کنار هم با فیلتر ارائه محتوای خوب است.
شما خودتان در این مجموعه رمان «من مینا را کشتم» را دارید که آن را به داریوش مهرجویی و مرحوم خسرو شکیبایی بهعنوان خالقان فیلم «هامون» تقدیم کردهاید. درباره رمانتان و ارتباطش با هامون بگویید.
فیلم هامون صرفاً یک فیلم نبود؛ یک اتفاق بود. اعتقاد دارم تمام هنرمندان یک اثر در آثار خودشان دارند که شاید حتی خودشان هم نتوانند آن را تکرار کنند. با احترامی که برای تمام آثار داریوش مهرجویی قائل هستم، فکر میکنم هامون نقطهعطف آثار او است. و لازم به توضیح نیست که مرحوم خسرو شکیبایی، بعد از ایفای درخشان نقش هامون، دیگر در شخصیت هامون تا آخر عمر باقیماند.
اما در مورد ارتباط رمان من مینا را کشتم با هامون باید بگویم نقطه تلاقی این کتاب و فیلم هامون، داستان عاشقکشی و امتحان الهی حضرتابراهیم است که اسماعیلش را به قربانگاه میبرد. از نظر یونانیان، ایمان جنون الهی است. جنون در مرحلهای بالاتر از عشق قرار دارد.
این جنون از فرط عشق، محور داستان است. البته هرچند دیدن فیلم هامون به بهتر درک کردن فضای قصه کمک میکند اما برای خواندن من مینا را کشتم الزاماً نباید فیلم هامون را دیدهباشید. اتفاقاً فضای داستان یک فضای امروزی است که بین چند جوان دانشجو رخ میدهد و اتفاقات تلخ و شیرینی را برایشان رقممیزند. این رمان، عشق، کینه، روابطاجتماعی، مشکلات جوانان، ترسیم جوانان امروزی، فضای دانشجویی و حتی قتل را در کنار هم دارد.
سایر کتابهای این مجموعه چه حالوهوایی دارند و در چه ژانر و سبکی هستند؟
خوشحالم با افتخار این مسئله را بگویم که باوجود داشتن حدود ۱۰الی ۱۵داستان که تا امروز و در مدت حدود ۶ماه گذشته چاپشده، بیشتر موضوعات را داریم. همانطور که خودتان اشاره کردید، ناداستان، مشکلات زنان، مسائل اجتماعی، پلیسی، جنایی، ادبیات قجری و... موضوعات دیگری هستند که این مجموعه را از نظر حالوهوا، بهاری کرده است.
بازخوردها چطور بوده و از کدام کتابهای این مجموعه استقبال بهتری شده است؟
ما برنامههای زیادی برای مجموعه نقطهسرخط داشتیم. عمدهترین برنامه ما برگزاری رونمایی بود. نخستین رونمایی ما برای ۴کتاب اول مجموعه بسیار باشکوه و با استقبال بینظیری انجام شد. در رونمایی دوم، بهعلت شروع بحث بیماری کرونا، تعداد شرکتکنندگان کم شد و متأسفانه رونمایی سوم به بعد تا همین الان بهدلیل همین ویروس کنسل شد. اما اطلاعرسانیهای مجازی و حتی برگزاری جشن امضاهای مجازی را جایگزین کردیم و امروز مفتخرم این مطلب را بگویم که در این شرایط بحران، بهطور متوسط حدود ۸۰درصد از آنچه در چاپ اول تولید کردیم را فروختیم.
رمان «سنگ لحد» و من مینا را کشتم نخستین کتابهایی بودند که به چاپ دوم رسیدند و در مرحله بعد هنر چاق بودن که تقریباً ۲چاپش پیش از انتشار پیشفروش شد.
۲اثر ترجمه هم در این مجموعه وجود دارد. ملاک شما برای انتخاب آثار خارجی کدام است؟
تعداد آثار ترجمه شده کم نیست. تا الان ۲اثر چاپ شده، اما بهزودی تعداد زیادی که همه آماده شده و مجوز اخذ کردهاند روانه بازار خواهند شد. قبلتر تا حدودی رویکرد ژانر جنایی را داشتیم، اما الان تمام کارهایی که ارسال میشوند و کیفیت خوبی از لحاظ محتوا و ترجمه دارند، در صف تولید قرارمیگیرند. تعدادی را هم خودمان در شورای انتخاب بررسی میکنیم و به مترجمین تحویل میدهیم؛ مثلاً خبر خوب اینکه بهزودی ترجمهای خوب از کتاب «فرانکشتاین»، رمان جذاب «از خاکستر به خاک» و همچنین رمانی خوشمزه بهنام «گورمه رپسودی» بهقلم موریل باربری نویسنده رمان جذاب «ظرافت جوجهتیغی» روانه بازار میشوند.
فکر میکنید از این مجموعه در سالهای بعد بهعنوان مجموعهای موفق نام بردهشود؟
اگر این فکر را نکنم، همین الان کار را کنار میگذارم. نمیدانم چقدر این هدف محقق میشود، اما نقطهسرخط برای ما بیشتر از یک مجموعه ادبی، یک اتفاق ادبی است. امیدوارم به این مهم دستیابیم و در آیندهای نزدیک، بیشتر درمورد نقطهسرخط بشنویم. حساسیتهای بیش از اندازه سرویراستار مجموعه سرکارخانم غزاله شکرابی که گاه فراتر از حساسیتهای خود بنده هم میشود، این اطمینان را به من میدهد که در راه درستی قدمبرمیداریم.
چه کتابهای دیگری در ادامه کارتان منتشر خواهدشد؟
به عناوین ترجمه که اشاره کردم، تعدادی رمان و داستان کوتاه خوب هم بهقلم نویسندگان مطرح و چهره، همچنین نویسندگان نوقلم، دردست چاپ داریم. ترجیح میدهم نام نویسندگان، خصوصاً نویسندگان چهرهمان، برای جذابیت ماجرا فعلاً گفته نشود.
طراحی جلد کتابهای این مجموعه، مخصوصا در قسمت عنوان کتاب، سختخوان نیست و در نخستین مواجهه خواننده را در تشخیص عنوان کتاب به دردسر نمیاندازد؟
هدف بنده از این سبک طراحی با پرسیدن این سؤال شما مرتفع شد. خاطره کوتاهی را در اینخصوص برایتان میگویم. بنده در حالحاضر بهعنوان مدیر تأمین محتوای انتشارات آونددانش مشغول فعالیت هستم. اما خودم هم نشری دارم بهنام سیزده. زمانی که این اسم را انتخاب کردم، انتخاب عدد بهعنوان نام نشر ممنوع بود، اما من اصرار بر انتخاب این نام داشتم و اگر نمیشد، از تأسیس نشر منصرف میشدم.
در آن زمان وزیر محترم ارشاد، جناب آقای صالحی، رئیس خانهکتاب بود. در نهایت بعد از پیگیریهای متعدد، گفتند اگر ایشان تأیید کنند، نام تصویب میشود و من وقت ملاقات گرفتم. در انتها ایشان پرسید: «فرض کن من قبول کنم، حالا چرا سیزده؟!» پاسخ دادم: «قطعاً جناب دکتر شما هیچوقت فراموش نخواهید کرد که شخصی، خودش اصرار دارد نام نشرش را عدد سیزده که تا حدودی در فرهنگ ما نحس است، بگذارد. همین که شما سؤال کردید و کنجکاو شدید، برای من کافی است». خندید و گفت اعلامنظر میکند و خوشبختانه موافقت کرد. شاید امروز هم من را یادشان نیاید، اما بهخاطر داشته باشند نشری بهنام سیزده وجود دارد.
در مورد طراحی این جلدها ما جلسههای متعددی با گرافیست مجموعه جناب آقای پدرام حربی داشتیم که بهجرأت میتوانم بگویم از مطرحترین و باذوقترین گرافیستهای ایران هستند و به تصمیم و آثارشان اعتقاد دارم. خواندهشدن سخت نامها، یکی از مسیرهایی است که ما برای برندسازی مجموعه نقطهسرخط پیشروی خودمان و مخاطبان قراردادیم؛ همان کتابهایی که اسمشان سخت خوانده میشود... .
انتشارات آونددانش چه برنامههای دیگری برای انتشار کتاب دارد؟
مجموعه نقطهسرخط و ادبیات داستانی در آونددانش نوپاست اما این نشر قدمتی بالغ بر ۲۰سال دارد. تعداد زیادی کتاب در زمینه سینما، تئاتر و ادبیات دارد، از سال ۹۱بهصورت جدی و تحت لیسانس، کتابهای مجموعه دامیز را ترجمه می کند که تاکنون بیش از صد عنوان شده و مجموعهای جدید در خصوص فلاسفه مطرح جهان هم در دست اقدام دارد.
همشهری
نظر خود را بنویسید: